پای صحبت استاد امیرخانی
پای صحبت استاد
امیرخانی- ؛ شاید خوشنویسان را به دانشگاه ببریم
اشاره:
فکرش را هم نمی کردیم بعد از آنکه بیش از یک سال برای انجام
گفت و گو با استاد به انتظار ماندیم، کسالت آنروز استاد، ضیق وقت و خیلی دیگر از
عوامل ما را از انجام گفت و گویی صمیمانه
با او، آن چنان که شأن و منزلت استاد را به خوبی بیان کند، باز دارد. استاد تمایلی
به گفتن از خود ندارد. این را لحظاتی قبل از انجام گفتگو می گوید: «دانستن این
گونه مسایل چه اهمیتی دارد، چه دردی از دردهای مردم را دوا می کند...»
زمان آن قدر محدود است که باید مرتب به ساعت آویزان پشت سر استاد و گاه به ساعت
مچی پشت دستت نیم نگاهی بیندازی تا نکند همین اندک مجال در تانی و آرامشی که در
بیان استاد یافته ای، از دست برود. قرار بود استاد از خود بگوید، اما گویی
اندیشیدن به هنر و هنرمندان این مرز و بوم را از به خود اندیشیدن رواتر می داند. گفتگوی ما
با استاد غلامحسین امیرخانی، گفتن از تجربه های مردی است که
بخش اعظم هنر به یاد مانده در هر کوی و برزن این مرز و بوم، مدیون دستان نحیف اما
توانمند اوست:
تولد: سال 1318 .در شهر طالقان
فعالیتها
- گذراندن دوره های :تعلیم نزد استادان بزرگ آن روزگار
- انتقال به وزارت فرهنگ و اهتمام به تعلیم خوشنویسی
- اخذ رتبه معلمی در انجمن خوشنویسان ایران (1340) و...
آثار:
- کتابچه های رسم المشق
کتابت و خوشنویسی آثار ارزشمند فارسی، از قبیل دیوان خواجوی کرمانی، حافظ، شاهنامه
فردوسی و... استاد غلامحسین امیرخانی، که شاید بی اغراق، برترین
خوشنویس معاصر و یکی از مفاخر هنری تمام قرون ایران زمین است،
خوشنویسی را در محضر استادانی همچون سادات معزز حسن و حسین میرخانی به نهایت آموخت
و نزدیک ربع قرن است که ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران را بر عهده دارد و
در این سالها شاگردان بسیاری را تربیت نموده که اکنون برخی از آنها از استادان
مسلم معاصر محسوب می شوند. استاد
امیرخانی همچنین عضو هیأت داوران مسابقات جهانی خوشنویسی یاقوت (ترکیه) و عضو اصلی
کمیسیون یونسکو در ایران است.
* استاد،
اگر ممکن است با معرفی کوتاهی از خود این گفتگو را آغاز بفرمایید.
** من
در بهمن ماه سال 1318 در طالقان متولد
شدم. آن زمان جنگ جهانی دوم تازه شروع شده بود و دشواری بر همه عرصه های کشور ما به
طور طبیعی جریان داشت. خانواده ما نیز
که در شرایط فقر و دشواری اقتصادی زندگی می گذراند، این
شرایط را با دشواری بیشتری تحمل می کرد. همه ایران درگیر جنگ بود، منتهی هر یک در
موقعیتی متفاوت و منحصر به فرد.
با
اینکه دولت ایران بی طرفی خود را در
این جنگ اعلام کرده بود، ولی شرایط جغرافیایی ما به گونه ای بود که متفقین
برای پیشبرد منافع خویش این بی طرفی را نادیده
گرفتند و از کشور ما به عنوان محل تدارکات و پشتوانه جنگ با قوای محور استفاده
کردند. شرایط زندگی تمامی طبقات ملت در سختی و تلخی بسیار می گذشت و طبقات
محروم به شدت در این تلخی و سختی دست و پا می زدند. همین
دشواری خود نکته ای است که می تواند گاهی
سازنده باشد؛ طبیعت انسان این گونه تنظیم شده است که در مقابل دشواریها
تواناییهایش بروز می کند.
این
مسأله از این بابت می تواند جنبه مثبتی
محسوب شود، اما از سویی دیگر جنگ صدها امکان زندگی را از انسانها سلب می کند.
احتمالاً تعداد اندکی به اندازه انگشتان یک دست می توانند در این
وضعیت دوام بیاورند و از این مسیر سخت که برای عبور زندگی پیش روی آنها گشوده شده
است، آبدیدگی و توانایی لازم را کسب کنند. این نکته مهمی است که شاید بتوان گفت
زیربنای هنر کشور ما را شکل داده است. اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم، خواهیم دید که
مثلاً در دوره بسیار دشوار پس از حمله اعراب، شاهد رستاخیز فرهنگی در ایران برای
جبران از دست دادن زعامت سیاسی و نظامی کشور بودیم و به سوی تقویت بنیه فرهنگی خود
حرکت کردیم. همان گونه که می دانید، در سه-
چهار قرن اول هجری، افراد عالی مقام و طراز اول در ساختار فرهنگی و جغرافیایی
ایران تربیت شدند که نام هر یک از آنها جهانی است و ما هر یک از آنها را که قله های درخشانی در
این عرصه هستند، به خوبی می شناسیم؛ کسانی
مثل بوعلی سینا، رودکی، و... که در آن شرایط موقعیت رشد و بالندگی پیدا کردند. در
دوره های بعد مثل دوره مغول، با کسانی مثل سعدی،
حافظ و مولوی از بستر تاریخ ایران مثل نهالی بسیار مقاوم که در کویر می تواند به حیات
خود ادامه دهد، مواجهیم و این روال همچنان در تاریخ ادامه داشته است.
* استاد،
با کتاب و کتابت از چه سنی آشنا شدید؟
** در
سه سالگی، آن زمان که مورد محبت معلم مکتبخانه بودم وارد مکتبخانه شدم و در همان
سه سالگی خواندن و نوشتن را فرا گرفتم. در آن موقعیت، کتابهای زیر خاک دفن شده و
به میراث مانده خانواده را به طور تصادفی پیدا می کردم و می خواندم. کتابهای
چاپ سنگی هم در حد محدود در دسترس ما قرار داشت. اغلب کتابهای ترجمه شده فرانسوی
عمدتاً به صورت چاپ سنگی در دسترس بود. این زیربنا و پایه ابتدایی برای زندگی یک
کودک و یا یک نوجوان خیلی می تواند تأثیرگذار
باشد؛ حتی در این که بعداً چگونه و به چه طریقی در جامعه زندگی کند و به آن تعامل
داشته باشد.
* و
البته با وجود والدینی دلسوز و مورد احترام...
** بله،
والدین من از افراد برجسته نسل خودشان محسوب می شدند، مادرم آغوش
محبتش را به روی همه ما گشوده بود و من در دامن چنین مادری تربیت شدم. پدرم نیز
بسیار صبور بود. معلم و در عین حال تهیدست بود، ولی به هیچ عنوان به سوی کسانی که
می توانستند کمک و مساعدتی به او برسانند، توجهی
نداشت. جنبه های عینی این
مسأله این بود که ما به منزل برخی اقوام و خانواده های بسیار متمول
نمی رفتیم، مگر سالی یک بار. بنابراین، من بسیار
خود را مدیون پدر و مادری می دانم که سرشت و نهاد من از اینجا نشأت گرفته است و از
این بابت هر چقدر هم که بگویم، باز هم کم گفته ام و مسأله اساسی
و بنیادی شخصیت یک فرد از همین جا ریشه می گیرد. اگر امروز
می بینید که مشکلات زیادی در جامعه ما جریان دارد
و موقعیت معتدلی نداریم و نسل جوان ما در جریان باد و طوفان قرار می گیرد، برای آن
است که ریشه و نگهدارنده ای قوی ندارد و
همراه امواج به هر سوی کشانده می شود و در گرداب ناهنجاریها گرفتار می آید. اخلاق، محبت و اعتماد در جامعه کم رنگ شده و اینها
به بنیان و ریشه های اخلاقی خانواده ها برمی گردد که متأسفانه
ضعیف شده است. مقصودم از کلمه اخلاق این است که نتیجه جریانهای مذهبی و عرفی و هر
گونه تعاملی که فرد در عرصه حیات و زندگی اش دارد، به
اخلاق در شخصیت وی منجر می شود. اساس مشکلات
جامعه ما این است که از این اخلاق فاصله گرفته ایم.
* چون
به مقوله اخلاق اشاره کردید، اجازه بدهید این پرسش را مطرح کنم؛ از آنجا که در هر
صنفی اصول اخلاق حرفه ای تعریف و تبیین
شده است، این اصول در خوشنویسی چگونه توجیه پذیر و قابل عرضه
است؟
** هنر
در موقعیت تاریخی کشور ما و به طور کامل مشرق زمین، بر چند
پایه استوار است که اخلاق در آن محوریت دارد، به این دلیل که اگر فردی آمادگی و
اراده مناسب را نداشته باشد و بخواهد وارد عرصه هنری شود، وارد نخواهد شد. او از
ابتدا می داند که باید تمام عمرش را سرمایه گذاری کند و در
این مسیر دشوار ممکن است سلوکش با موفقیت هم همراه نباشد و تنها تعداد اندکی در
دنیا موفق می شوند. این فرد باید به قدری مشتاق باشد که این
شیفتگی و علاقه او را به سویی سوق دهد که کسب فضیلت و هنر برای وی جذابیتی قویتر
از سایر جنبه های زندگی داشته باشد بنابراین، در سایه چنین
نگاهی است که یک رفتار هنری موفق و اصیل و تأثیرگذار متولد می شود، رشد می کند و به بالندگی
می رسد و احتمالاً چنانچه در میانه راه آن همت و توانایی و مقاومت کمتر شود،
هنرمند به جنبه های دیگری از رفتار هنری متمایل می شود که برای او
جنبه های معیشتی اهمیت می یابد و تفوق می
یابد. حتی ممکن است جنبه حرفه ای و یا تخصصی هم
غلبه پیدا کند؛ هر چند معیشت را هم نمی توان نادیده گرفت
و نفی کرد، اما برای این که بخواهیم به عنوان یک هنرمند در افق بلندتری حرکت و
پرواز کنیم، باید پیرایه های این عشق و
خلوص را بشناسیم. اگر این گونه بود، زندگی طبیعی هنرمند نیز در حد متناسب با شأن و
منزلتش به خودی خود تأمین خواهد شد و او لازم نیست در پی کسب معیشت باشد و امکانات
زندگی در حد کفایت به سمت چنین موقعیتی جذب خواهد شد، اما ایجاد چنین حالتی آن هم
در دوره ای که متأسفانه مادیات حرف اول را می زند، برای
فرهیختگان و هنرمندان، بسیار دشوار است، مگر این که تصادفاً هنرمند در موقعیتی
قرار بگیرد که از سوی دیگران مورد توجه قرار بگیرد و یا اصطلاحاً دیده شود، اما
اگر هنرمندی در شهرستان دورافتاده زندگی کند، بدون تعارف باید بگوییم که فدا خواهد
شد.
یک
نگاه و سیاستگذاری فرهنگی درست آن است که در این زمینه هم استعدادیابی کند؛ یعنی
نباید منتظر باشیم هنرمند به افق و جایگاه مناسب و مطلوبی دست بیابد و آن وقت به
سراغ وی برویم، زیرا در این مسیر هزاران نفر فنا می شوند. اگر
سیاستگذاریها به گونه ای باشد که برای
شناسایی افراد در تمامی زمینه ها برنامه ای وجود داشته
باشد، می توان در هر استان چنین افرادی را تحت سرپرستی و
حمایت قرار داد. در این وضعیت، مطمئن باشید شاهد اعتلای فرهنگ و هنر خواهیم بود.
* شما
آموزش در عرصه خوشنویسی را تجربه کرده اید و سالهاست
هنرمندان و غیرهنرمندان شما را در کسوت و مقام استادی دیده اند. منزلت استادان در این عرصه چقدر پاس داشته می شود؟
** در
خصوص برخورد جامعه با هنرمندان خوشنویس باید بگویم، مردم تا حد بسیار زیادی
قدرشناسند، و خوشبختانه با تعارف و تظاهر همراه نیست و در مورد هنرمند واقعی، این
احساس قدرشناسی، واقعیت دارد. از سوی دیگر، مدیران و مسؤولان نیز این علاقه و توجه
را به گونه شایسته ای ابراز می کنند، اما برنامه
عملی در این خصوص وجود ندارد؛ یعنی با آن که ما در مقام بیان، فرهنگ را به عنوان
محور اصلی جامعه معرفی می کنیم؛ در عمل،
هنر و فرهنگ در حاشیه قرارمی گیرد. به عنوان
نمونه، باید این نکته را بگویم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقدار بسیار اندکی
از بودجه را به امر فرهنگ اختصاص داده و معلوم است که این مقدار برای آنکه این
باور و علاقه به شکل مطلوبی برای حمایت از هنرمندان مصروف شود، کفایت نمی کند. شاید بتوان
گفت ما به عنوان کشوری که باید جایگاه باارزش و مطلوبی داشته و اقتدار سیاسی،
اجتماعی و فرهنگیمان در تمامی شؤون حفظ شود، باید رویکرد جدی و واقعی تری به خود
بگیریم. سرمایه اصلی ما در این عرصه این است که جزو کشورهای اول هستیم ، در حالی
که ممکن است در سایر زمینه ها مقام نازلی
داشته باشیم. به نظر من، باید نگاه ما به فرهنگ جدی تر و واقعی تر و همراه با
برنامه مناسبی باشد چون امنیت ما از همین فرهنگ تأمین خواهد شد و نه تنها از مسایل
سیاسی و نظامی.
* خیلی
از استادان امروز هنر خوشنویسی در کشور ما ممکن است هنوز سرمشقهایی را که از شما
گرفته اند به یادگار داشته باشند. اگر قرار باشد
مقایسه ای از وضعیت کار هنرمندان دیروز و امروز داشته
باشید، با چه دیدی این مقایسه را تبیین می کنید؟
** اجازه
بدهید به این پرسش شما از نگاه شخصی پاسخ ندهم و به طور کلی موقعیت جامعه را ترسیم
کنم. این که چه تعداد از این استادان کارکرده و چه تعداد به وظیفه خود عمل نکرده اند، چندان اهمیتی
ندارد. آنچه مهم است، میانگین و معدل سرمایه ای است که از این
بابت برای کشور فراهم شده است و این مهم، هدف صحبت من را در پی دارد. در حال حاضر
حدود 20 تا 25 هنرمند برجسته در
کشور وجود دارند که کار آنها قابل عرضه در تاریخ خوشنویسی ایران است و شما می دانید که چقدر
این مقدار، دیریاب و ارزنده است. کار این هنرمندان در وضعیتی است که می تواند در موزه های طراز اول
داخل و خارج ایران جایگاه داشته باشد. در حدود همین تعداد، گروه دوم را شامل می شوند؛ یعنی حدود 20 تا 25 نفر جوان، که پله های رسیدن به این
جایگاه را طی می کنند و احتمالاً در هیچ دوره ای چنین اتفاقی
نیفتاده است.
در
تمامی ادوار، نخبگان جامعه با آن که خوشنویسی مقام نخست را دارا بوده است، محدود
بوده اند. از دوره تیموریان تا صفویه و قاجار همواره
تعداد نخبگان ما در این زمینه انگشت شمار بوده است.
شاید یکی از دلایل عمده این مسأله افزایش هنرمندان و استادان طراز اول نسل جدید
این است که ما تشکیلات داریم و این تشکیلات فرصتی را فراهم کرده است تا همه جوانها
بتوانند به استادان طراز اول دسترسی داشته باشند. در حالی که قبل از آن معمولاً
شاهزادگان و افراد متمول امکان فراگیری دانشها را پیدا می کردند و در این
میان متأسفانه جوانان با استعداد اجازه حضور در محضر استادان بزرگ را نداشتند.
طبیعی است که چنین وضعیتی هم وجود داشته باشد، چون نه تنها هیچ گونه حمایتی از سوی
جامعه نبوده، تشکیلات اجتماعی مناسبی نیز برای این مهم وجود نداشته است تا بتواند
به این وضعیت سامان بدهد. این تشکیلات که مشخص کننده موقعیت
تاریخی ماست، نشان می دهد که ما از
موقعیتی سنتی به سوی مدرنیته حرکت می کنیم و نمونه اول
این مسأله در انجمن خوشنویسان ایران به صورت یک سازمان متشکل در خدمت جوانان
بااستعداد جامعه درآمده است. از طرفی، صنعت چاپ نیز با پیشرفت بسیار درخشانش، مکمل
این تبادل تجربه شده است. به عبارت دیگر، اگر در 30 یا 40 سال قبل یک جوان
روستایی سرمشقی از استادی می گرفت و برای
تمامی عمر تنها با همان استاد در ارتباط بود، امروز با انتشار آثار هنرمندان و
استادان طراز اول تاریخ، دیگر آنها به کنار جوانان بااستعداد آمده اند.
* مقوله
اقتصادی، نکته مهمی است که شما هم به آن اشاره داشتید. ارزش گذاشتن روی کار هنری،
کار ساده ای نیست. این ارزش گذاری چگونه است
و چگونه باید باشد؟
** این
ارزش گذاری باید تشکیلاتی و همراه با برنامه باشد.
چند سال قبل، هیأت وزیران مصوبه ای را به تصویب
رساند که نیم درصد بودجه عمرانی سازمانهای دولتی صرف خرید آثار هنرهای نقشی شود.
ما به دنبال این هستیم که این نیم درصد به یک درصد افزایش یابد و اختیار مسؤولان
سازمانها به گونه ای تغییر کند که این مصوبه در حد وظیفه اجرا
شود و در عین حال به تصویب مجلس برسد ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاده است.
* مقصودتان
از «ما» چه افراد و یا چه ارگانی است؛ شورای عالی هنرمندان و یا انجمن خوشنویسان؟
** شورای
عالی هنرمندان،اگر بخواهیم نگاهی بنیادی و اساسی برای تقویت بنیه هنرهای نقشی
داشته باشیم، باید به این مسأله توجه داشته باشیم و آن وقت شاهد تحولی اساسی در
جریان و حرکت رشد هنرهایی مثل خوشنویسی و نقاشی خواهیم بود، در غیر این صورت غیر
از اندکی انگشت شمار، بقیه افراد در محرومیت بسیاری زندگی
خواهند کرد و وضعیت معیشتی آنها اصلاً رضایت بخش نخواهد بود.
من
احساس می کنم یک وظیفه اخلاقی دارم و حتماً باید آن را
ادا کنم. روشن بودن چراغ هر جایی دلایل متفاوت دارد، اما یک عامل مهمتر و محوری آن
هم برای کشوری که به نظام تشکیلاتی مناسب و سیستمی نرسیده، همیشه مؤثر بوده است. این جنبه است که متولی کار باید از خودگذشتگی
کند و نگهدارنده باشد. این متولی که موجب شد 30 سال چراغ انجمن
خوشنویسان ایران روشن بماند، مرحوم سیدحسین میرخانی بود که در این مدت هم شاگردان
بسیار خوبی را تربیت کرد و هم با پشتکار بسیار توانست این انجمن را پایه گذاری کند.
دیگران می آمدند و می رفتند. این گونه
نبود که موجودیت و شخصیت خود را به موقعیت انجمن پیوند بزنند، ولی ایشان این ویژگی
را داشت. نکته دیگری که لازم است در خصوص ایشان گفته شود، این است که اگر خطی را
که شاگردی مستعد بهتر از خود او نوشته است می دید، به قدری
شکفته می شد که مخاطب به شدت تشویق می گردید و احساس امنیت می کرد. به نظر من
تمامی آنچه ما می توانیم از آن به عنوان اخلاق به آن اشاره کنیم،
در چنین برخوردی که از تعلیم و تعلم مورد انتظار است، آن هم در حوزه هنر مقدس، می توان از این مرد
بزرگ آموخت. البته، حدود سی سال است که انجمن هویت دیگری پیدا کرده است، در داخل و
خارج ایران شعبه های زیادی دارد. ما هیچ انجمن دیگری با چنین
سابقه طولانی را نداریم و در این سالهای اخیر شاهد تولد تشکلهای اینچنینی هستیم.
* استاد،
چرا انجمن خوشنویسان در طی سالها هرگز در اندیشه وارد کردن و به روز کردن هنر
خوشنویسی به کرسی دانشگاهها نبوده است؟
** واقعیت
این است که قرار گرفتن هنر خوشنویسی در چارچوبهای آموزشی به دوره مخصوص، شکل و فرم
آکادمیک نیاز دارد تا بدین وسیله بتواند نیازهای زمان خود را پاسخ گوید. اما به
دلیل این که در زمینه های هنر ملی و
سنتی کیفیت مطلوب در حد شیوه استاد و شاگردی در طول تاریخ موجودیت داشته، به عنوان
یک شیوه موفق سالها مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین، هنر خوشنویسی باید در
اشکال علمی نیز مجموع شود. البته، برای داخل کردن این هنر ارزنده به دانشگاهها، از
مدتها پیش برنامه ای در دست تدوین داریم که از طریق فرهنگستان
هنر و انجمن در مرحله برنامه ریزی و بررسی
است، اما تا زمانی که قطعی و نهایی نشده است، در بازگو کردن آنها تردید دارم. از
شش سال پیش در دوره های مقدماتی
برنامه ریزیهایی برای قرار دادن خوشنویسی در دانشگاهها
و در چارچوبهای آموزشی انجام شده و قرار است نتایجی نیز در این زمینه حاصل شود که
نیازمند هماهنگ شدن با وزارت علوم یا سازمانهای مکملی چون وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی و فرهنگستان هنر است.
* به
همین دلیل، به گفته برخی از خوشنویسان، کار انجمن بیشتر بر روی آموزش متمرکز است
تا فعالیتهای صنفی؟
** به
این دلیل که هدف انجمن خوشنویسان از ابتدا آموزش بوده است و حتی اساسنامه ای هم بر این
مبنا تدوین کرده است. با وجود این، هر آنچه بتواند به آموزش و نیازهای صنفی،
انتشارات و برگزاری نمایشگاههایی در جهت تعمیم و گسترش این هنر کمک کند، در عهده
انجمن خوشنویسان است. اما حقیقت این است که چون انجمن تشکیلاتی غیردولتی است،
امکانات پشتیبانی و رفاهی چندانی در اختیار ندارد تا متعاقباً در اختیار هنرمندان
و اعضا قرار دهد. گر چه نمی توان اقدامهای
خوبی را که در این راستا توسط انجمن صورت گرفته، منکر شد.
* استاد
از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید، سپاسگزاریم
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.